چهارشنبه، اردیبهشت ۳۰، ۱۳۸۸

درستایش سکوت یا چگونه اولیس به سولاریس رفت

استنلی کوبریک 2001 یک ادیسه فضایی را در سال 1968 ساخت و تارکوفسکی جواب آن را در سال 1972 با ساخت سولاریس داد. تفاوت نوع نگاه دو کارگردان به موضوع آینده و تنهایی انسان در محاصره تکنولوژی ناشی از طرز تفکر آنها است، که از مکتب های غربی و شرقی فلسلفه سرچشمه می گیرد.

کوبریک برای نشان دادن تنهایی انسان در آینده از سه مولفه اصلی کمک گرفته است:1- ازبین رفتن اعتماد میان انسان و جایگزین شدن آن با رابطه و اعتماد میان انسان و کامپیوتر. 2- نماهای باز متمرکز بر یک شی گوچک در مرکز تصویر. دو نمونه بارز از این نما ها، تصویر عبور فضاپیما در فضا تاریک و تصویر انتهایی فیلم که یک تخت خواب دو نفره بزرگ را در یک اتاق خالی نشان می دهد. 3- عنصر سوم که تکمیل کننده عنصر قبل است، اصوات است. به گفته خود کوبریک در کل مدت زمان 142 دقیقه فیلم تنها 12 دقیقه دیالوگ وجود دارد و بقیه تصاویر با موسیقی پوشیده شده است. موسیقی کلاسیکی که تصاویر با نمای باز را همراهی می کند

جوابیه تارکوفسکی به کوبریک چهار سال به طول انجامید و او هوشمندانه از دو عنصر فیلم کوبریک در فیلم خود بهره جست تا بتواند جوابی در خور شان او ارائه کند. طبیعتاً با توجه به ماهیت فیلم، سولاریس از تعداد نماهای باز کمتر و دیالوگ بیشتر برخوردار بود.
در سولاریس با دنیای تکنولوژیکی بعد از فیلم کوبریک طرف هستیم، یعنی در زمانی که انسان ها در محاصره تکنولوژی به انزوا رسیده اند و دیگر تحمل بازگشت از آن را ندارند. تا آنجا که یکی از شخصیت های داستان به دلیل اینکه تحمل بازگشت به زمانی که در آن رویاها و افرادی بوده اند که دوست می داشته را ندارد، خود را می کشد.

شخصیت اصلی داستان نیز تا آنجا که می تواند در برابر این تغییرات ایستادگی می کند. ولی حرکت های مواج آن اقیانوس مرموز سطح سولاریس که باعث بوجود آمدن تمام آن داستان است. آن اقیانوس که همانند روح انسان همیشه در حال تکاپو است، باعث می شود که اور ا به حرکت درآورد و ذهن خسته و تنهای مرد را دوباره به جاهایی دور برگرداند. به آنجا که او بتواند از تنهاییش دوباره بگذرد، دیوار اطراف خود را فرو ریزد و زندگی در یک خانه کوچک در کنار همسرش را دوباره تجربه کند. همان گونه که کیرکگور در ترس و لرز می گوید.

در انتهای آن راه پر خطر، راهی که تقریباً از انتهای فیلم کوبریک شروع می شود، مرد در میان آن اقیانوس مواج در یک جزیره بسیار کوچک با زنی که دوست می دارد در کنار خانه ای در آرامش دیده می شود. روح ناآرام او به برکت آرامشی که در مرکز آن قرار دارد در حال آرام شدن است و او را به سمت سکوتی پایدار سوق می دهد.

پ.ن: یاد شروع کتاب خانواده من وبقیه حیوانات افتادم مادر من به چنان نیرواناییی رسیده بود که دیگر هیچ ماجرایی در خانه ما موجب برهم زدن آرامش او نمی شد

۱ نظر:

  1. عاشق این نوشته‌ات شدم. از وقتی خواندمش تصویر اقیانوس پرتلاطمی که روح آدمی است از جلوی چشمم نمی‌رود.

    پاسخحذف