شنبه، بهمن ۲۹، ۱۳۹۰

سینمای تنهاها - یادداشت چهارم


زندگی دیگران - ۲۰۰۶ - آلمان


هاپوتمن یا همان مامور HGW XX/7 افسر پلیس مخفی آلمان شرقی است. آدمی است که با اصولش زندگی می کند. اصول خودش را دارد ولی سال هاست که آنچنان اصولش با اصول حزب همسان بوده اند که نیازی برای تفکر پیدا نکرده است. سال هاست که از اجرا کردن دستور های حزب راضی است. برنامه شنود از خانه دریمن است که او را بعد از مدت ها یاد اصول شخصی اش می اندازد. ماجراهای کریستا-ماریا همسر دریمن است که باعث می شود او بعد از مدت ها خودش را در برابر حزب ببیند. هاپوتمن آدم تنهایی است، سال هاست این تنهایی را در خدمت حزبش گذاشته تا در براورده شدن اهداف آن نقشی داشته باشد. ولی زمانی که آن را پس می گیرد دیگر انگار در هیچ جا جایش نیست، در هیچ طرفی از دعوا جایش نیست. ولی او آدمی نیست که جا بزند، دیگر برایش مهم نیست که چه بلایی سرش می آید و یا اینکه چه کسی دیگر قدر کارش را می داند. عمل کردن به آنچه که بهش باور دارد تنها چیزی است که برایش اهمیت دارد.



پ.ن.: هنوز هم از یادآوری آن شوخی کوچک پایان فیلم دلم شاد می شود. آنجا که هاپوتمن دارد خیابان را تمیز می کند و کتاب جدید دریمن را پشت ویترین مغازه می بیند. کتاب را ورق می زند می بیند که کتاب را به او تقدیم کرده اند بدون آن که بدانند کیست و یا چه کسی است تنها به مامورHGW XX/7 تقدیم کرده اند. صندوق دار که دارد کتاب را حساب می کند ازش می پرسد ایا کتاب را می خواهد هدیه بدهد و هاپوتمن با یک لحن خوشحالی، با یک نگاه که پر از شادی  و قدر شناسی از اینکه یکی قدرش را دانسته،  جواب می دهد که نه مال خودمه.



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر