چهارشنبه، بهمن ۲۶، ۱۳۹۰

سینمای تنهاها - یادداشت اول


شیرِ غم - ۲۰۰۹ - پرو


تنهایی همیشه ترسناک نیست، ولی ترس تنهایی می آورد و تنهایی که با ترس آمده باشد ترسناک است. ترس و ناامیدی چیزی است که از کودکی همراه با لالایی به فائوستا داده اند و انگار جزئی جدایی ناپذیز اوست. این تنها راهی است که مادرِ آسیب دیده اش برای محافظت از او می شناسد و برای همین آنها را همچون بن مایه ای در تمام ترانه هایی که درطول سالیان مختلف برای فائوستا خوانده، آمیخته است. وقتی مادر می میرد انگار آن بعدی از دختر که توانایی زندگی کردن داشته و به دنیا اعتماد داشته نیز می میرد و تنها چیزی که می ماند یک موجود تنهای ترسوست که می خواهد مادرش را آن جور که دوست دارد خاک کند. داستان این گونه نمی ماند، بالاخره ریشه ترس را هم می شود کند و فائوستا قدمی به آزادی نزدیک تر می شود. 



پ.ن.: این داستانک کوتاه یکی از ترانه های فیلم است که پیش از این اینجا گذاشته بودم. دوستش دارم ولی مملو از ناامیدی و ترس است 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر