دوشنبه، فروردین ۲۴، ۱۳۸۸

اول ماجرا


هی نپرس آخرش چی می‌شود. آخرش دست خدا است. بد نمی‌شود. اين اولش را كه سپرده‌اند دست تو، اين چه می‌شود؟ اين مهم است. اگر اين بد بشود، آخرش برای تو می‌شود روز خجالت؛ يوم الحسرة. حسرت می‌خوری. می‌گويی كاش درست كار می‌كردم، امروز اين قدر خجالت نمی‌كشيدم. كار نكرده ای و حقوقت را می‌دهند. تمام و كمال. از خجالت هزار بار آب می‌شوی و می روی توی زمين. هی می‌سوزی و صدات هم درنمی‌آيد. جهنم می‌شود برايت. كوفتت می‌شود. عذاب می‌شوی. خدا كه عذابت نمی‌كند. تو خودت عذاب می‌شوی. خدا كه عقده ندارد من و تو را عذاب كند. رحمان رحيم است.


از نوشته های کورش علیانی از حاج اسماعیل دولابی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر