جمعه، اردیبهشت ۲۹، ۱۳۹۱

گادفری رجیو باید بیایید یک بار دیگر بعد از ۳۰ سال یک Koyaanisqatsi دیگر بسازد راجع به زندگی آدم ها. از بس که زندگی از تعادل خارج است، بس که آدم مطمئن نیست که ۱ دقیقه بعد چه حالی دارد. مثلاً همین آدمی که منم، حالا هی تلاش کند که روزش را زنده کند، هی تلاش کند که انرژی اش را نگه دارد و خودش را شاد کند. بعد همین طور سیل مشکلات می ریزد، بعد خوب که آدم تمام شد، مچاله شد. خوب که آخرین قطره انرژی اش کشیده شد در تمام پیچ و تاب های روز، خوب که دید دیگر دارد می شکند، یک گوشه ای بشیند و بگوید حالا باز فردا می شود، شاید روز بهتری بود. شاید فردا اینقدر ها هم بی توازن نبود، شاید فردا آمد و بی دردسر رفت.