سه‌شنبه، اردیبهشت ۲۶، ۱۳۹۱

یک سری عکس چسبانده بودم روی یکی از دیوارهای خانه، اسمش را هم گذاشته بودم دیوارِ خاطرات. حالا نه اینکه پر از عکس های آدم های مختلف باشد در جاهای مختلف، نه. بیشترش اتفاقاً عکس های در و دیوار اطراف بود کلاً هم آنچنان قدمتی نداشت. به  هر حال دوست داشتم این جور صدایش کنم. چند روز پیش کَندمشان، یعنی کلاً همه عکس هایی که تو خانه داشتم را کندم. کلاً که دوست ندارم عکس جایی بچسبانم، ولی این یکی دوسال اخیر نمی دانم همین جوری یکهو خوشم آمده بود از این کار. به هر حال، همه رو جمع کردم. اون وقت که عکس ها رو می کندم، همش یکی صحنه از شب های روشن می یومد توی ذهنم. یک جایی هست که استادِ دانشگاه فیلم داره می گه که دارم رازهای قدیمی ام رو فاش می کنم تا جا برای حقیقت جدید زندگیم وا بشه (والا نقل به مضمونه، جمله اش رو دقیق یادم نمی یاد). منم انگار داشتم همین کار رو می کردم. داشتم خودم رو از همه چیز گذشته ها رها می کردم تا جا برای زندگی جدید باز بشه. حالا این زندگی جدید چی هست، من هیچ نظری راجع بهش ندارم. همون روز سعی کردم از شرِ بیشتر کاغذهام هم خلاص بشم. هر چیزی رو که احساس کردم که فایلش رو دارم و یا دیگه بهش احتیاج ندارم، ریختم دور (البته بیشتر دلم می خواست بسوزونم ولی امکاناتش نبود). به این امید که یک روز هر چی فایل از مقاله ها، عکس ها و فیلم ها از این جور چیزها دارم رو می ذارم روی یه هارد دیسک خارجی، بعد توی جریان اسباب کشی از دست یکی می افته و کلاً همش با هم به فنا می ره و یا یه جور دیگه ای به فنا می ره. بعد من می شینم همون جا رو زمین یه زره ماتم می گیرم، می گم این زندگی ام بود که به فنا رفت و از این حرف ها می زنم (شاید یه دستی هم تو سر خودم زدم، فکر نکنم البته!!). بعدش پا می شم در حالیکه دارم قند تو دلم آب می کنم ولی همچنان یه قیافه ناراحتی دارم، با خودم می گم حالا که زندگی قدیمی ام به فتا رفته می تونم با خیال راحت یه دونه جدیدیش رو شروع کنم و چیزی رو الکی دنبال خودم نکشم. یک جایی توی تابستان ۸۰ - ماگریت دوراس می گه که داشت می آمد از دور، آمدنش معلوم بود و یک راست به سوی ما می آمد. مصیبت و بدبختی بود که داشت از راه می رسید. ( این یکی رو هم دقیقش یادم نیست، نقل به مضمونه). حالا ولی من اینطور فکر نمی کنم. زندگی جدیدی داره می آد، من منتظر چیز خارق العاده ای هم نیستم ولی خوب فکر می کنم یه روز نو داره می آد.

۲ نظر:

  1. agha shoma kojaye USid? hes o bazi neveshtehat0on engar hamin baghale goshamid! man californiam. :)

    bebakhshid age jaye dorosti nemiporsam.. emaili azat0on peida nakardam.

    پاسخحذف