روث که دوباره ازدواج کرد، ناتانیل ۲ سالی بود که مرده بود، ولی روحش همچنان در خانه پرسه می زد و با تمامی افراد خانواده بگو بخند می کرد. تنها آن شب، همان شب ازدواج بود که روث دید ناتانیل یک گوشه خانه کز کرده و دارد گریه می کند. وقتی هر دو زنده بودند، آنقدرها با هم زوج نزدیکی نبودند ولی انگار آن شب اولین باری بود که ناتانیل فهمیده بود واقعاً دیگر کسی را ندارد، حتی اگر بخواهد هم روث دیگر رفته است. هواشناسی گفته بود همه این هفته باران می آید، ولی نیامد. همان اولین روز کمی آمد و بعد راهش را کج کرد و رفت جای دیگر. همه هفته آفتاب بود و من چقدر این روزها دلم افتاب نمی خواهد. پایان نامه تقریباً تمام شد، روز پنجم را گذاشتم برای قسمت های آرایشی ماجرا.
You hang onto your pain like it means something, like it's worth something. Well, let me tell you, it's not worth shit. Let it go. Infinite possibilities and all he can do is whine. You can do anything, you lucky bastard. You're alive.
Six Feet Under (S4 E 12)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر