جمعه، اسفند ۱۱، ۱۳۹۱

مردی که نَمُرد


هیچ کس بیشتر از خودِ بوگارت تجسم ذاتِ مرگ و حضور قریب الوقوعش نیست. ... شاید که بهتر باشد برای روشن تر شدن موضوع شخصیت او [بوگارت] را در کنار گابن (که از بسیاری جهات قابل مقایسه اند) قرار دهم. هر دو مرد قهرمان سینمای تراژیک نوین بشمار می روند، ولی با همه این حرف ها برای گابن ( البته منظورم گابن در روز بر می آید و په‌په لو موکو است) مرگ پایان ماجراست که بی صبرانه منتظر است تا نوبتش فرا رسد. سرنوشت گابن دقیقا با زندگی پیوند خورده است. اما بوگارت آدم سرنوشت است. وقتی که وارد فیلم می شود، زمان زیادی تا گرگ و میش روز بعد نمانده است، سرخوش از پیروزی در مبارزه سهمگینش با فرشته مرگ،  صورتش شکسته از تمام چیزهایی که دیده و شانه هایش زیر بار سنگین تجربه هایش، ده بار  بر مرگش پیروز شده و مسلماً برای ما تا مدت زمان بیشتری زنده می ماند.     


قسمتی از مقاله آندره بازن در مرگِ همفری بوگارت، کایه دو سینما ۶۸، ۱۹۵۷

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر