سال های زیادی طول کشیده تا من تونسم این تکه های متلاشی شده پازلم رو جورهای مختلفی کنار هم بچینم تا در نهایت یک چیزی از توش در بیاد شبیه این. حالا به طور شدیدی احساس می کنم برای اینکه بخوام بر این جهالت خودم غلبه کنم باید یک جور درست و حسابی ترتیب این چیزی که ساختم رو بدم و دوباره متلاشی کنم اش.
دل را ز خود برکندهام با چیز دیگر زندهام
پاسخحذفعقل و دل و اندیشه را از بیخ و بن سوزیدهام