چهارشنبه، مرداد ۲۸، ۱۳۸۸

بازداشتگاهی برای همه، نمای چهارم

فضا اتاق بزرگی است که در گوشه آن میزی قرار دارد. در یک طرف میز چند نفر نشسته اند و به نظر می رسد که در حال صحبت با مردی هستند که در طرف دیگر میز قرار دارد. در پشت سر مرد نیز یک میز غذا خوری بزرگ دیده می شود که بیشتر برای مذاکره استفاده می شود تا غذا خوردن. فضا به هیچ عنوان شبیه بازجویی نیست ولی آن چند نفر در واقع در حال بازجویی از مرد هستند. تنها کاری که مرد انجام داده است این است که نعدادی از کارهای چند نویسنده که آثارشان توقیف شده است را به نام خود چاپ کرده است. بازجو ها نیز چیزهایی از این ماجرا می دانند و در تلاشند تا بخش های دیگر زندگی مرد را نیز به این ماجرا پیوند بزنند تا بتوانند او را به شدت محکوم کنند و چهره بدی از او نشان دهند.

بازجو ها از هر طرف به مرد فشار می آورند. زمانی که مرد شروع به جواب دادن سوالی می کند دیگری سوالی می پرسد، سعی می کنند تا با گیج کردن او و به میان کشیدن ابعاد مختلف زندگیش او را به هر اعترافی وادار کنند. مرد که جثه نه چندان درشتی دارد به نظر می رسد که دارد در زیر فشار سوالات خرد می شود و آنی است که به همه چیز حتی کارهایی که نکرده نیز اعتراف کند. ناگهان عینکش را بر روی صورتش جا به جا می کند و به ارامی می گوید: به نظر می رسد که شما همه چیز را می دانید پس خوب هر طور راحت تر هستید خودتان شرح ماجرا را بنویسید، از روی صندلی بلند می شود و به سمت در می رود.

بدل


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر