'There are no second acts in American lives'– Scott Fitzgerald
بارها با خودم فکر کرده ام که الفردوِ
سینما پارادیزو به چه حقی به خود اجازه داد تا آن پسر را از محبوبش جدا کند تا اینکه او آدم موفقی شود. اصلاً چه چیزی مشخص کننده موفقیت است.
این مطلب این روزها برای این دوباره به فکرم رسید که چند روزی است که در رادیو به مناسبت مرگ سناتور
تد کندی برنامه های متعددی پخش می شود. همه از او تعریف می کنند، او را بزرگترین سناتور دموکرات آمریکا در قرن بیستم خواندند. چند روزی که در موزه خانوادگی کندی بود همه از نقاط محتلف جهان برای آخرین دیدار با او آمدند و به زودی هم به خاک سپرده می شود. ولی در مطلبی که
جویس کرول در باره او نوشته (
اینجا اصل مطلب و
اینجا هم می توانید خلاصه فارسی اش را ببینیبد) روی دیگری از زندگی این مرد را هم به ما نشان می دهد که مربوط به ماجرای مرگ یک دختر جوان به دلیل اهمال سناتور است. کرول ماجرای آن را به طرز زیبایی در کتاب
سیاه آب آورده است. او مقاله اش را با جمله ای که من از فیتز جرالد در بالا نوشتم شروع می کند در پایان مقاله اش به این نکته یادآور می شود که آیا می توان به دلیل تمام خدمات بی شائبه این مرد از مرگ دختر جوان گذشت؟
This paradox lies at the heart of so much of public life: individuals of dubious character and cruel deeds may redeem themselves in selfless actions. Fidelity to a personal code of morality would seem to fade in significance as the public sphere, like an enormous sun, blinds us to all else.
پ.ن.1: با تشکر از آقای
سیب گاززدهپ.ن.2: فایل صوتی داستان آب سیاه را می توانید از
اینجا بگیرید
.پ.ن.3: نمی توان از سینما پارادیزو حرف زد و یادی از
فریاد نکرد. هنوز هم دلم برای
فریاد تنگ می شود و ....