دوشنبه، مرداد ۰۵، ۱۳۸۸

اتفاق خودش نمی افتد

عالیه نگاه می کند؛ همه جا پرچم بیگانه بر سر در خانه هاست. به سوی دیگر نگاه می کند؛ تصویری دیگر از خانه ها با پرچم سفید. افسر بار دیگر به او نزدیک می شود، لبخندزنان پرچم سفید را به سوی او دراز می کند. عالیه با چرخشی تند به سوی ما، به او پشت می کند.

عالیه (قاطع) نه!

عالیه سر بر می دارد و به روبرو نگاه می کند؛ توفان در موهای او به حرکت درآمده و افسر با پرچم سفید در دست در حال دویدن است

اشغال

پ.ن.: در ابتدای فیلنامه اشغال متنی نوشته شده است که بیان می کند وقایع این داستان به دلیل آنکه همبستگی زمانی داشته باشد به صورت فشرده در پنج روز و یا در پنجاه روز (دقیقاً یادم نیست) شرح داده می شود. وقایع این روزها نیز یادآور اشغال و آینه‌های روبرو است با این تفاوت که آن فشردگی زمانی داستانی این بار در واقعیت نیز جریان دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر