دو پلیس با حالتی تقریباً عصبی وارد اتاق شدند. دادستان به محض ورود آنها متوجه شد که اوضاع عادی نیست و خود را پشت میزش جابه جا کرد و سعی کرد با آرامش بگوید خوب آقایان برای چی اومدید اینجا. پلیس جوان تر گفت ما حکم قضایی برای تحت نظر گرفتن دادلی اسمیت می خوایم. دادستان پوزخندی زد و گفت حتماً شوخی می کنید دیگه و ادامه داد که اگر اجازه می دید من دیگه باید برم و از پشت میز کارش به سمت دستشویی رفت.
در دستشویی مشغول مرتب کردن صورتش بود که همکار پلیس جوان، دادستان رو با یک حرکت به آینه کوبید و بعد از اینکه چند بار او را به این طرف و اون طرف دستشویی زد، چنان به طرف پنجره هل داد که نرده لبه پنجره شکست و دادستان از پنجره به بیرون پرت شد و اگر پلیس قوزک یکی از پاهاش رو نگه نداشته بود مطمئناً تا حالا با کف خیابون برخورد کرده بود. بعد پلیس با خونسردی گفت حکم رو می دی و میگی که اینجا چه خبره یا می خوای به خاطر چند تا عکس که شلوارت توشون پایینه از این بالا پرت بشی پایین.
محرمانه لس آنجلس
در دستشویی مشغول مرتب کردن صورتش بود که همکار پلیس جوان، دادستان رو با یک حرکت به آینه کوبید و بعد از اینکه چند بار او را به این طرف و اون طرف دستشویی زد، چنان به طرف پنجره هل داد که نرده لبه پنجره شکست و دادستان از پنجره به بیرون پرت شد و اگر پلیس قوزک یکی از پاهاش رو نگه نداشته بود مطمئناً تا حالا با کف خیابون برخورد کرده بود. بعد پلیس با خونسردی گفت حکم رو می دی و میگی که اینجا چه خبره یا می خوای به خاطر چند تا عکس که شلوارت توشون پایینه از این بالا پرت بشی پایین.
محرمانه لس آنجلس
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر