آسیه با تعجب پرسید خوب تلوزیون از کجا بیاریم
امین خله هم با یک حرصی گفت تلوزیون نه ویزون تله، و ادامه داد که ننه آنا بعد از اونکه خبر مرگ پسرش رو در جنگ براش آوردند و گفتند که جسدش پیدا نشده است. آنچنان ناراحت شده که تو قبرستان شهر قبری برایش کنده و ویزون تله ای را که پسرش دوست داشت را توی اون به یاد پسرش دفن کرده.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر