پنجشنبه، تیر ۲۵، ۱۳۸۸

یک نما از بازداشتگاهی برای همه

ماجرا در داخل یک اتاق تاریک بازجویی با یک لامپ سقفی و یک صندلی در میان آن، مثل تمام این صحنه ها اتفاق می افتند. یک نفر بر روی ضندلی با دست و چشم بسته نشسته است. لب پایینش کمی خون آمده است و در ظاهر احوال خوبی ندارد. دو بازجونیز در اتاق حضور دارند. یکی از آنها در گوشه اتاق ایستاده است و دارد به دیوار لگد می زند و زیر لب فحش می دهد، دیگری در حال بررسی وسایل موحود در اتاق است.
بازجویی که در گوشه اتاق قرار داشت ناگهان به سمت مردی کر برروی صندلی تشسته نزدیک می شود و رو به می کند و می گوید

There's a passage I got memorized. Ezekiel 25:17. "The path of the righteous man is beset on all sides by the inequities of the selfish and the tyranny of evil men. Blessed is he who, in the name of charity and good will, shepherds the weak through the valley of the darkness. For he is truly his brother's keeper and the finder of lost children, and I will strike down upon thee with great vengeance and furious anger those who attempt to poison and destroy my brothers. And you will know I am the Lord when I lay my vengeance upon you."

و سپس سیلی به صورت مرد می زند

بعد از چند دور زدن در اطراف اتاق در حالیکه همکار جوان ترش با صورت مبهوت به او نگاه می کند به طرف مرد باز می گردد، چشم بندش را بر می دارد، با دستش چانه او را می گیرد و در حالیکه می خواهد چیزی را به بفهماند می گوید


Now I'm thinking, it could mean you're the evil man, and I'm the righteous man.


این قسمت از ماجرا وابسته به ذات بازجو و مرد دارد و ممکن است هیچگاه اتفاق نیافتد. باز جو که کلافه شده است نگاهی به صورت مرد می کند و به آرامی می گوید

I'd like that. But that shit aren’t the truth. The truth is I'm the tyranny of evil men.


پ.ن.: کاش آن برادرانی که در خیابان و یا در زندان و بازداشتگاه ها دوستان ما رو مورد لطف و محبت خودشان قرار می دهند، غیر از اینکه به قسمت اول اعتقاد داشته باشند یک مقداری هم به قسمت دوم فکر کنند.

پ.ن.ن.: کلیه مکالمات متعلق به فیلم داستان علمه پسند است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر