تابستان ١٩٦٤،
دسته اى از سياهان مىسىسىپى با عنوان حزب آزاديخواه دموكرات مىسىسىپی راهى مجمع ملى دموكرات ها شدند كه قرار بود در آن سال نماينده جديد حزب را براى انتخابات سال آينده انتخاب كنند. اين اولين انتخابات بعد از ترور رييس جمهور كندى بود و جانسن که معاون اول كندى بود حالا بعد از مرگ رييس جمهور مهمترين كانديداى دموكراتها محسوب میشد. فنى لو هيمر، نايب رييس حزب آزاديخواه دموكرات مىسىسىپى بود و زمانى براى صحبت در جلسه گرفته بود. حرف اصلى هيمر اين بود كه در ميان نمايندگان حزب دموكرات مىسىسىپى هيچ سياه پوستى وجود ندارد و حضور سياهان با روش هاى مختلفى حذف شده است و براى همين آنها هيچ نماينده اى ندارند. آدم هاى ديگرى هم از جنوب مثل دكتر مارتين لوتر كينگ براى ايراد سخنرانى هاى مشابهى حضور داشتند. ولى آن كسى كه براى جانسون و دولت خطرناك بود، هيمر بود. دكتر كينگ با آن روش ميانهرويش جاى نگرانى براى دولت نداشت، هر دو به هم اعتماد متقابل داشتند. حتى فعالين دانشجوى سفيد و سياهى كه از شمال كشور براى برقراى جنبش مدنى به جنوب رفته بودند هم آنچنان مهم نبودند. ولى هيمر متفاوت بود، مىسىسىپى خون رگهايش بود. با سيستمی مساقاتى بزرگ شده بود و حالا آمده بود كه براى حق رايش در همايش ملى در جلوى تلويزيون صحبت كند. جانسون كه مىترسيد با حرفهای هيمر حمايت ايالات هاى جنوبى را از دست بدهد ناگهان، يك ساعت مانده به بیاینه او اعلام كنفرانس خبرى كرد. همه شبكهها پخش مستقيم جلسه حزب را قطع كردند و به سراغ رييس جمهور رفتند تا ببینند که چه چیزی را میخواهد اعلام کند. ولی او حرف چندانی برای گفتن نداشت و تنها هدفش جلوگيرى از پخش حرف هاى فنى لو هيمر بود. ولى ماجرا اثر معكوس داشت. در چند روز آينده حرف هاى هيمر بارها و بارها و پخش شد و در روزنامهها از آن صحبت شد. جانسون هم بعد از انتخابش تبديل به مهمترين مدافع جنبش حقوق مدنى شد. ولى در آن لحظه بهخصوص، در آن جلسه ملى همه چيز به طرز عجيبى با هم در تناقض بود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر