به درخواست سینما چشم لیستی از بهترین فیلمهای سال ۲۰۱۳ تدارک دیدم که اگرچه بسیار ناقص است ولی دیدم بازنشرش در اینجا ضرری ندارد:
۱. فرانسیس ها (نوا بومباک) : فیلم سیاه و سفید بومباک که آرام و بی صدا در اوایل تابستان پخش شد و کمکم جایش را در دل بسیاری از آدمها باز کرد، داستان زندگی نسلی از آدمهای معمولی است. آدمهایی که جای خاصی نیستند و جای خاصی نمیخواهند بروند. (پیشتر از فرانسیسها اینجا نوشته بودم، ولی فرانسیس مستحق نوشته دیگری هم هست که بهزودی اینجا منتشر میشود)
۲. لویاتان (لوسین کستینگ-تیلور و وِرنا پاراول) : مستند اعجاب انگیزی که مرزهای بصری سینما را جابهجا کرده است. درست درزمانی که آدم دیگر فکر میکند سینما به خط ثابتی رسیده است و دیگر جایی برای تغییر ندارد چنین نمونه شاهکاری تمام پیش فرضها را به هم میریزد. (درباره لویاتان پیشتر اینجا نوشته بودم)
۳. درونِ لوین دیویس (برادران کوئن): آخرین ساخته برادران کوئن، سفر اولیس وار لویین دیویس به همراه گربهاش که او هم اسمش اولیس است. بازگشی شکوهمند کوئنها.
۴. پس از طلمت نور (کارلوس ریگادس): یکی از بد فهمیدهترین فیلمهای سال ۲۰۱۲ که امکان دیدنش برای بسیاری تا همین سال پیش فراهم نبود. سفری حیرت انگیز به دنیای درون ریگادس که تجربه منحصر به فردی را نصیب بینندهاش میکند.
۵. ورای تپهها (کریستین مانجو)
۶. زیبایی بزرگ (پائولو سورنترینو): فیلم پرزرق و برق سورنترینو که نظرات متضاد بسیاری را در پی داشت. بسیاری برای آنکه آن را ستایش کنند، در کنار آمارکورد فیلنی قرارش دادند و بسیاری دیگر برای آنگه آن را نکوهش کنند در کنار آمارکورد قرارش دادند. ولی در واقع بهتر است که ان را بی توجه به آمارکورد دید، آن همه سنگینی و فشاری که در طول فیلم به دلیل صحنهپردازیها و فیلمبرداریهای پیچیده در فیلماست هدفاش ایجاد فشاری است که با فضای سرخوشانه و سبک آمارکورد سالها فاصله دارد ولی اینها از زیبایی بزرگ فیلم بدی نمیسازد.
۷: پیش از نیمهشب (ریچارد لینکلیتر)
۸:قصههایی که میگوییم (سارا پولی): مستند حیرتانگیز پولی از زندگی خانوادهاش و ماجرای کشف پدر واقعیاش. داستانی که با تکیه بر مستند بودش واقعیت را در هم میشکند و بیننده را با مجموعهای از روایتهای ادمهای مختلف به حال خود رها میکند تا خودش واقعیت آنچه که میخواهد را واقعیت بنامد.
۹: آخرین باری که ماکائو را دیدم (ژان پدرو رودریگز و ژان ریو گوئرا دی ماتا): روایت دو ژان از سفری به ماکائو برای پیدا کردن دوستی. روایتی که همانطور که دو خالق دارد دو رو هم دارد، دو داستانی که یکی از زیر و یکی از رو تعریف می شود و بی شک از بهترین فیلمهای چند سال اخیر سینمای پرتقال است.
۱۰. ساعات موزه (جم کوهن): روایت جم کوهن از نگهبان موزهای که کارش گذران ساعتها در کنار نقاشیهای موزه است. فیلمیکه چیزی را نشان میدهد ولی هدفش جای دیگری است و خودش هم خوب میداند که چطور به آن برسد (این را قبلتر درباره ساعات موزه نوشته بودم).
استاد اعظم (ونگ کاروای)، نبراسکا (الکساندر پاین)، آبی گرمترین رنگهاست (عبدالطیف کشیش) از دیگر نمونههایی است که میتواند در ادامه این لیست قرار بگیرد.
کارهایی مثل «مالوسا، متفاوت » (نیکلاس ری)، «لمس گناه» (جیا ژانگکه)، «ویولا» (ماتیاس پینییرو)، «ویک+فلو یک خرس دیدند» (دنی کته)، «شمال، پایان تاریخ» (لاو دیاز)، - همه چیز از دست رفت (جی.سی. چندر)، سگهای ولگرد (تسای مینگ لیانگ) و هِی-وون و مردای دوروُبرش (هونگ سونگ-سو) ماند برای سال بعد.
۱۲ سال بردگی و جاذبه (+) هم جز آن دسته فیلمهایی بودند که بیش از حد خودشان بهشان بها داده شد در این سال و در صدر بسیاری از بهترین فیلمهای امسال جا گرفتند ولی باید دید که در چند سال آینده چه میزان به یاد آورده خواهند شد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر