سه‌شنبه، مهر ۲۳، ۱۳۹۲

از میان نامه‌های کالوینو - پنجمین نامه


رمانی که می‌نوشتم، که برای ماه‌های متمادی خون مرا می‌مکید ( آنقدر که من لج‌بازم تصمیم داشتم که تمامش کنم حتی با اینکه می‌دانستم به هیچ جایی نخواهد رسید)، مرده است: وحشتناک، پر از چیزهای فوق‌العاده هوشمندانه ولی به طور ناامیدانه‌ای بد، زورکی و هیچ‌وقت هم به دردی نخواهدخورد ولی باید تمامش کنم. باید برای مدتی ننویسم در غیر این صورت اشتباهات بیشتری مرتکب خواهم شد.
از نامه کالوینو به سیلویو میکلی - ۱۱ ژوئن ۱۹۴۸


چند روز دلپذیر را در استرسا با همینگوی به همراه ناتالیا[گینزبورگ] و جولیو ایناودی گذراندم و نوستالژی شدید برای «نویسنده بودن» پیدا کردم. باه!
 از نامه کالوینو به سیلویو میکلی - ۱۱ اکتبر ۱۹۴۸

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر