یکشنبه، مهر ۰۲، ۱۳۹۱

ترس های خصوصی در مکان ها عمومی

سال پیش همین موقع ها این را نوشته بودم راجع به سکوتی که در رابطه های راه دور است. هنوز هم گاهی اوقات که به آن سکوت ها فکر می کنم ، به اینکه یک وقتی سرت را وسط زندگی یک سری آدمی که می شناختی وارد کنی و ببینی که جایی نداری در زندگی شان و در حرف هایشان. هنوز هم گاهی این فکر ها یک عرق سردی روی پیشانی ان می آورد. چند روز پیش ها کسی را دیدم که بیشتر از ده سال بود که ندیده بودمش. آنچنان رفاقتی بین مان نبود آن قدیم ها، دوست نزدیکِ دوست نزدیکی بود و در این رفاقت های گروهی همدیگر را می دیدیم. بعد تر ها که بهش فکر کردم چند خاطره ای ازش یادم آمد ولی بیشتر برای یک دوره زمانی خاص بود که در یادم مانده بود. بعد از آن دوره از زندگی مان ناپیدید شده بود، همانطور که یک باره آمده بود یک باره هم رفت. وقتی که دیدمش به آدمی که پیشم بود گفتم که این آقایی را که الان آمد من احتمالاً می شناسم، او هم گفت که قیافه اش آشناست و پیشنهاد داد که برویم برای احوالپرسی که من گفتم نه مطمئن نیستم و قضیه را مختومه کردم. ولی چند دقیقه بعدش گفتم که دروغ گفته بودم، گفتم که آن آدم را از همان دقیقه ای که دیدمش شناخته بودم ولی حوصله احوالپرسی نداشتم. با خودم فکر می کردم که بروم بگویم که چه، که من را یادت هست از آن زمان های دور. که از آن زمان ها تا این روزها چه اتفاقاتی در زندگی مان افتاده است که ما را اکنون کنار هم اینجا قرار داده است. ولی یکی چیزی در دلم بود که می خواست برود و آن احوالپرسی بی حاصل را شروع کند. انگار که بخواهد آن سکوت نگفته ای که آن وسط بود را بشکند. الان ممکن است که بتوانم هزار دلیل برای کار خودم پیدا کنم ولی آن موقع خیلی پیچیده فکر نمی کردم. دلم می خواست که آن کار را بکنم در حالیکه حتی آن موقع هم می دانستم که نتیجه خاصی ندارد. ما تنها دو اسم آشنا بودیم برای همیدگر، نه بیشتر. اتفاق خاصی هم قرار نبود بعدش بیافتد، ولی بالاخره بلند شدم. خودم را معرفی کردم، یادش نبود ولی گفت که قیافه ام آشناست که خوب جوابی بود در خور ادب. نشانی که دادم یادش آمد ولی خوب همین. چیزی خاصی بعد از آن نگفتیم و بعداز چند جمله حرف های مان تمام شد و سکوت جای همه چیز را گرفت. همه چیز کمتر از یک دقیقه طول کشید و من برگشته بودم روی صندلی ام تا بار آن سکوت را با خودم نبرم.


پ.ن.: عنوان فیلمی است از آلن رنه

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر