دوشنبه، دی ۲۸، ۱۳۸۸

دست‌هات مال من؟
با دست‌های من بنويس
با دست‌های من غذا بخور
با دست‌های من موهات را مرتب کن
با دست‌های من به زندگی فرمان بده
فقط دست‌هات را
از تنم بر ندار


می‌شود وقتی از کنارم می‌گذری
موهام را بهم بريزی
بعد مرتب‌شان کنی؟
...
خب بوسم هم بکن!
تنم مال تو
بوسم نکن ببين
چگونه برای لب‌هات
گريه می‌کند تنم
...
نفس‌هات مال من؟


چقدر دنيا ناامن شده!
بگذار دست‌هات را
پنهان کنم توی جيب‌هام
بگذار قشنگی‌ات را قورت بدهم
دنيا ناامن شده
بانوی من!

تو نباشی
آنقدر گريه می‌کنم
که خدا دنبالت بگردد و دعوات کند
بعد خودم براش زبان در می‌آورم.
مرسی که هستی
و هستی را رنگ می‌‌آميزی
هيچ چيز از تو نمی‌خواهم
فقط باش
فقط بخند
فقط راه برو
نه.
راه نرو
می‌ترسم پلک بزنم

ديگر نباشی



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر