یگانه شیوه توجیه زندگی روزمره مان ، مهرورزیدن و کار کردن، با بهترین بخش وجودمان است. باید قلبِ دل را به کار گیریم، و جهان را با دیدگانی ببینیم که اشک - چه برای شادی و چه به خاطر اندوه - همواره از آن جاری است
شاعرانی را می شناسم که هرگز خود را به تمامی آشکار نمی کنند، چون می ترسند که شناخته شوند و تنها بمانند؛ چنین نمی خواهند، چون ارزش یک دوست خوب را نمی فهمند
بر عکس، این تنهایی همان چیزی است که انسان هارا مرعوب و مجذوب می کند. به مثل، من تنها بودن را می ستایم. آن گاه که به مردم نزدیک هستم و با این وجود انزوای مطلوب خویش را نگه می دارم، می توانم به سهم خود همه را، با لغزش هاشان، دوست بدارم
اما اگر همین مردم بخواهند که من انزوای درونی خود را ترک گویم - برای این که خود احساس تنهایی نکنند - جادوی این عشق نا پدید می شود
نامه های عاشقانه یک پیامبر - جبران خلیل جبران
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر